بازاریابی عصبی، تلاش خود را بر روی فهم ارتباط مغز و رفتار مصرفکننده میگذارد. به عبارتی دیگر مغز به عنوان نقطه مرکزی توجه و تحقیق است و تمام جوانب، از دلایل مصرف یک محصول گرفته تا نقش دیجیتال مارکتینگ در تجربه برند – نمو برند در تصمیمگیری مصرفکننده، مورد بررسی قرار میگیرد.
آنها میدانستند که باید بیشتر به تولید محتوا توجه کنند، اما مجموعههای سابق آنها نشان میداد که موفقیت پایداری نصیب آنها نمیشود. مشکل اصلی این بود که شرکت چندان نمیفهمید چه محتوایی مخاطبان آنها را به حساب اینستاگرام آنها جذب میکند. متنابین، یک شرکت تجاری کوچک با تمرکز بر فروش لوازم یدکی خودرو، قصد داشت تا حضور خود را در اینستاگرام تقویت کند.
این روش به شرکت ها امکان می دهد با هزینه کمتر، به تبلیغات گسترده تر بپردازند و به طور همزمان فروش خود را افزایش دهند. بنابراین، لازم است شرکت ها از این فرصت استفاده کنند و با یادگیری و اجرای این روش، موفقیت خود را تضمین کنند. در پایان می توان گفت که بافزایش رقابت در بازار، اهمیت بازاریابی شبکه ای همچنان در حال رشد است.
در پایان، می توان گفت که تولید محتوا به یک جدایی ناپذیر بخشی از بازاریابی دیجیتال تبدیل شده است. بنابراین، به تولید محتوا با توجه ویژه ای نیاز داریم، تا بتوانیم کسب و کار خود را به بهترین شکل ممکن پیش برد.
تولید محتوا و سئو (بهینه سازی موتورهای جستجو) به هم وابسته هستند. محتوای خوب و کیفیتی می تواند باعث شود که سایت شما برای کلمات کلیدی مرتبط در موتور جستجو بالاتر رتبه بیابد، که این خود باعث می شود به سایت شما بازدید بیشتری صورت گیرد.
آنها تصمیم گرفتند که با تشویق به تعامل و تولید محتوایی که با افکار و علاقهمندیهای مخاطبان آنها تناسب داشته باشد، بازخورد بیشتری را از فالوورهای خود جذب کنند. همچنین، متنابین استراتژی ارتباط با مخاطبان خود را تغییر داد و خود را برای دریافت بازخورد کاربران و پاسخگویی به سوالات و نگرانیهای آنها آمادهسازی کرد.
محتوای خوب و کیفیتی می تواند در جلب توجه مخاطبان، نشرینامه ها، به دست آوردن بازخورد از آنها، ایجاد اعتماد و اعتبار و در نهایت، جلب مشتریان جدید نقش داشته باشد. در عصر دیجیتالی که در آن ما زندگی می کنیم، محتوا برای هر برند و کسب و کاری می تواند بسیار مؤثر باشد.
متنابین تصمیم گرفت استراتژی جدیدی را امتحان کند، که شامل بررسی بازخورد مجموعه حساب کاربری اینستاگرام قبلی شرکت بود. مدیریت شرکت مطالعهی دقیقی انجام داد تا بفهمد کدام پستها بیشترین تعامل را در پی داشتند و چه محتوایی بیشترین تفکر و احساس بازخورد از طرف کاربران را به همراه داشت.
برای موفقیت در این روش، نیاز به توانایی فروش بالا، مهارتهای برنامه ریزی و مدیریت و برخورد مناسب با مشتریان وجود دارد. اما در عین حال، بازاریابی شبکه ای چالش های خاص خود را هم دارد. اگر فروشنده این مهارت ها را نداشته باشد، ممکن است به جای سود، ضرر کند.
استفاده از سنجش عقل و احساس در بازاریابی عصبی به شرکتها اجازه میدهد تا به تاثیرات ناخودآگاهی بر تصمیمگیری مصرفکنندگان بپردازند. در واقع، با بررسی واکنشهای مغزی مشتریان می توان دید بهتری نسبت به انتظارات این گروه از بازار پیدا کرد و در نتیجه راهکارهای بهتری در بازاریابی و تبلیغات برنامه ریزی کرد.